کنجکاوي!

متن مرتبط با «مقايسه سوناتا و اپتيما» در سایت کنجکاوي! نوشته شده است

براي چندمين بار از هدفم مي نويسم!

  • وقتي يک موضوع بيش از اندازه تکرار ميشه و اون مرحله به پايان نميرسه، احتمالا فرضها صحيح نيست. اگه نميتونم هدفي بنويسم که کارا و مقدور باشه يعني توقعم غير واقع بينانه ست. از اين رو ديکه سعي ميکنم خودم رو فراموش کنم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • واقعيت و آرزو

  • وقتي ارتباطم با واقعيت قطع ميشه يا مخدوش ميشه ، اسير توهم و آرزو ميشم. که کاش مثلا اينطوري بشه، توافق بشه، قيمتها کنترل و قابل تحمل بشه. اينکه مورد احترام قرار بگيرم. يادم ميره که واقعيت يک امر سياله، يک امر ثابت نيست. واقعيت در موقعيت هاي مختلف،‌ با پيش فرض‌هاي مختلف،؛ محدوده ش متفاوت ميشه. جلوه متفاوتي پيدا ميکنهالان فک ميکنم که هدفهام مخدوش يا بي اعتبار شده. مثل کسي شدم که سعي ميکرده به نيازهاي عالي هرم مزلو پاسخ بده، سقوط وحشتناکي کرده و درحال دست و پا زدن براي زنده مونده. چه بيولوژيکي چه زنده موندن عاطفيبراي همين فک ميکنم که فداکاري در حال حاضر براي من يه خود فريبيه، هدفي ندارم که بخاطر کسي ازش دست بکشم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • توافق يا تمايل؟

  • يه جوري بي حس شدم، با وجوي که توافق سطح رفاه رو قدري بهبود مي بخشه، ديگه برام اهميني نداره،‌ گويا لج کردم و ول کردم.پ ن: گويا کسي منتظر نظر من نشسته که توافق کنند يا نه؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فداکاري يا خود تخريبي؟

  • مرز بين فداکاري و خود تخريبي و خود امحاکردن چيست؟, ...ادامه مطلب

  • رويا140137

  • حس نوشتن روياهاي ترسناک و مملو از دلهره‌هاي جديدم رو ندارم فقط اينکه تاحالا نشده بودم که بيدار بشم و خوشحال باشم که هرچي ديدم خوابهمحتواي خواب نگراني از اينده کشور، از بين رفتن امنيت، ... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رويا

  • خواب ديدم که براي دکتري در دانشگاهي در کانادا قبول شدمخيلي مردد بودم. ميگفتم اگه اروپا بود يه چيزي،‌ ترکيه که بهتر. اخه راه به اين دوري؟! نگران بودمتعبيرش از نظر خودم اينه که به شدت از خانه و خانواده دور ميشم. يه جور الهام يا باوري که مرگم نزديکه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رويا 1210

  • عجيب بود که رئيس سابق رو ديدم، اونقدر که دماغش رو هم بوسيدم،‌ گويا پست جديدي بهش پيشنهادشده بود و رفت. من هم رفتم مشهد. يه سوله ي بود که سبزه، ماهي و .. ساير وسايل سفره هفت سين عيد رو مي فروختند. اونجا بچه‌هاي يه خاله بودند. تعجب کردم. ديدم که از تو يه حوض يا استخر کوچکي داشتن يه جور شيريني ژله يي بر مي داشتند که بيدار شدم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جادوي نوشتن

  • وقتي مي نويسم اعم از اينکه برنامه کاري بنويسم، يا خلاصه مشاوره و حتي دغدغه‌هاي ذهني‌ام بعد از چند خط، چکيده و عصاره ش بيرون مي اد. در مورد نگراني ها، بحرانها هم همينطور، اما يک مقاومتي هست که نميگذاره بنويسمحالا دوست دارم تمرکز کنم که چرا ذهنم مقاومت ميکنه و نمي ذاره بنويسم؟  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چه چیزی دیگری داره و تو بهش غبطه میخوری؟ در مورد احساست بگو.

  • من هميشه به خونسردي ديگران هنگام بحران غبطه ميخورم. به آرامش ادمهاي مومن و مذهبي غبطه مي‌خورم. به صداقت عميق برادرم غبطه مي‌خورم. به مهرباني بي پايان مادرم غبطه مي خورم. به پشتکار برخي آدمها. به انصاف برخي حتي موقعي که مورد بي انصافي قرار مي‌گيرند بازهم انصاف بخرج مي دهند. با پاکدامني ادمهاي پاک، بي ريايي ادمهاي بي ريا، عزت نفس آدمهاي عزت مند. به حسن سليقه کساني که با کمترين چيزا هنر بخرج ميدهند و سليقه. به حوصله ادمهايي که در کوران بحران همچنان باحوصله اند.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مردم معمولا در مورد تو چه اشتباهی می کنن؟

  • در مورد من اين اشتباه رو ميکنند که فک ميکنند من خيلي منزوي هستم و بي عاطفه و البته با گذشت در حاليکه من علاقه يي به انزوا ندارم، جبر زمانه ست و اينکه کمتر کسي رو ديدم بشه با هاش حرف زد و اون تفاوت ها رو بپذيره و بدونه دنيا هميشه اونجوري که اون فک ميکنه نيست همينطور که دنيا دقيقا مطابق با باور من نيست. من عاطفي هستم اما نتيجه گرفتم که فعلا بستر مناسبي براي بروزش نيست. همينطور من با گذشت نيستم ولي گذشت از روي اجباره بخاطر اينکه وقتي گذشت نميکنم بيشتر اسيب مي بينم. پس من مهربان نيستم. گذشت يک انتخاب ناگزيره بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رويا 981024

  • دخترم صبح زود موقع بيرون اومدن، بيدار شده و يادآوري کرده که خوابت رو بنويسي! چون اگه ننويسم، حتما يادم ميره فرصت نيست الان براي خودم تحليل ش کنم، بماند که ده روزي هست که قفسه سينه‌م سنگين شده قبلش بگم, ...ادامه مطلب

  • رويا 981025

  • اسباب کشي کرديم،‌ گويا رفتيم تهران، طبقه دوم يه خونه صاحب خونه مرد جوان قوي هيکلي ست که خيلي با محبت نشون ميده، همسر و دخترم خيلي به سمتش کشيده مي شوند احساس ميکنم که ديگه من براشون مهم نيستند يا تلخ , ...ادامه مطلب

  • فکرش رو مي‌کردم؟

  • فکرش رو ميکردم روزي برسه که توي وب لاگ درد دل کنم؟ فکرش رو ميکردم روزي برسه که نتونم احساس و شرايطم رو وصف کنم؟ فکرش رو ميکردم که روزي برسه که پشت صفحه مانيتور براي خودم زار بزنم؟ حالا فکرش رو ميکنم ب, ...ادامه مطلب

  • دوست دارم؟

  • دوست دارم و اميدوارم که دخترم بعدها اينطوري من را قضاوت کند که به اندازه درک و تواني که داشتم، تلاش کردم که شرايط بهتري برايش فراهم کنم. گرچه اگر خودم رفتارم را قضاوت کنم احتمالا به سختي و با ارفاق ده خواهم گرفت., ...ادامه مطلب

  • خود تحليلي 98920

  • اگر بيکار باشي، يا اينکه هدف جدي نداشته باشي، يا هدف خيلي کلي باشد و قابل رصد کردن و اندازه گيري نباشد، يا اينکه بجاي فاعل بودن، متاثر از شرايط باشي، ژرفا نخواهي داشت و با کمترين نسيمي پشت خم خواهي کر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها