رماني کلاسيک با آغازي اهسته توام با جزئيات فراوان وليکن بسرعت شتاب ميگيرد و خواننده غرق دنياي قهرمان داستان ميشود. رومن گاري به خوبي آنارشيستها را تعريف و حتي بخشي از رفتارهاي اواخر قرن نوزده و ابتداي قرن بيستم را در حاشيه توضيح ميدهد.
آزادي و برابري را به پليسهاي تشبيه ميکند و برادري را به خبرچيني براي پليس ، گويي نميتوان اين سه حيطه را با هم و درکنار هم تحقق يافته تلقي کرد.
در اين داستان عشق در يک نگاه بي هيچ توضيح اضافهيي و علت ديگري قانع کننده است و از زبان شخصيتي در داستان (گلنويل) اينگونه ابراز ميشود زنان اگرچه از نظر جسمي جلب مردي ميشود اما توجيه ميکنند که جذب روح يا هوش آن فرد شده اند.
با اينکه خواننده از خواندن اين کتاب مغبون نخواهد شد اما قابل مقايسه با شاهکارهاي ديگر نويسنده، از جمله «خداحافظ گري کوپر» و «زندگي در پيش رو» نيست
کنجکاوي!...برچسب : نویسنده : konjkavia بازدید : 142