علاقه با يک نگاه شروع نميشود. از قبل زمينه آن چيده شده ولي يک لحظه هست که بروز يا تجلي پيدا ميکند. نفرت هم همينطور اهسته، آهسته روح را فرا ميگيرد و در يک لحظه، يک اتفاق موجب مي شود که متجلي شود. ظاهر و پديدار گردد.
آيا نفرت ناشي از ناتواني در بيان علاقه يا سرخوردگي علاقهمندي پديدار ميشود. يا بازتابي واکنشي به تحقير است؟
فعلا پاسخي براي سوال فوق ندارم. فقط ميدانم که به سراشيبي نفرت، خشم افتادم. علايقم به هنجارها، رفتارهاي جمعي بشکل حيرت اوري کاسته شده. از رنج ديگران ناراحت نميشوم. برايم اهميتي ديگر ندارند. قبلا نگران اين حالتم بودم. اما حالا اين تغيير را پذيرفتم
کنجکاوي!...برچسب : نویسنده : konjkavia بازدید : 83