زمين خواري

ساخت وبلاگ
صبحها که راه مي افتم خيلي خطرها رو پيش بيني ميکنم، اينکه مورد خفت گيري قرار بگيرم يا مورود هجوم سگهاي ولگرد ، تصادف و... اما هيچ وقت فک نمي کردم بابت دويدن، زمين بخورم، زمين خوردني ديدني‌، اونقدر که مسافران ايستگاه اتوبوس جمع شدن و يکي وسايل رو  جمع کرد يکي به اورژانس زنگ زد و منتظر موند تا اورژانس بياد، به بيمارستان رسول اکرم برده شدم و از خوش شانسي مضاعف خورد به تعويض شيفت، با وجودي که سرم در حال خون ريزي بود يه گاز دادن دستم که روش بگذار و اينم که مي لرزي از سرماست، بماند که ميگم من اصلا احساس سرما ندارم، خلاصه سرتون رو درد ندم کلي منت يکي از پرسنل رو کشيدم که من رو ببره براي عکس (بعدا باوجودي که پولش رو گرفتن من نه عکسي ديدم،‌نه گزارشي) . هرکسي ميرسيد ميگفت بگو يکي بياد همراهت باشه! خلاصه يکي از همکاران رو خواستم اومد دستش درد نکنه اما موقعي که داشتن بخيه ميزدن از مناظره مي گفت!!  

القصه از تو خونه موندن خسته شدم اومدم اداره 

اين بود انشاي من، حالي بود بعدا مشروح تر مي نويسم

+ نوشته شده در  چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 15:16  توسط کنجکاو  | 
کنجکاوي!...
ما را در سایت کنجکاوي! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konjkavia بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 18:02